درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید..... امید وارم زیاد بخندید..نازنین
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
ضد دختر و پسر




چرا خدا مردها را آفرید؟
1
. هدف خاصی نبود
2.
گِل اضافه مونده بود
3.
نسخه آزمایشی بود
4.
اصلا کار خدا نبود

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1.
از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2.
مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3.
وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4.
حالا چه عجله ایه؟

اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1.
چیز خاصی نمی آفرید
2.
پیراشکی
3.
خروس دریایی
4.
فضای خالی


اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1.
مگه قراره اتفاقی بیافته
2.
خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3.
اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4.
یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر

چه وقت مردها عاشق می شوند؟1.چه وقت مردها عاشق نمی شوند!
2.
هر وقت مامانشون بگه
3.
چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4.
یک روز از همین روزا !

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1.
در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2.
جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
3.
بستگی تام و تمام به میزان تستر.... دارد.
4.
رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.

مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1.
فنر با ثابت بالا
2.
پارچه استرچ
3.
یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4.
کش تیرو کمان

مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟
1.
هر شب
2.
هر وقت که خدا بخواد
3.
هر وقت تستر..... بگه
4.
سیکل خاصی ندارند

مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟
1.
اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2.
تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!
3.
به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4.
می رن کلاس آمادگی جسمانی!!
وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1.
چیزی نمی گن چون وقت عمله
2.
وقت نمی کنن چیزی بگن
3.
اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4.
در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن
مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1.
با دست
2.
با تور
3.
با چنگول
4.
با زبون

معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1.
هر که پیش آمد خوش آمد
2.
به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3.
ده بیست سی چهل
4.
به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن



1 اسفند 1392برچسب:, :: 15:21 ::  نويسنده : نازنین

سلام دوستان امیدوارم حال همتون خوب باشه ...

از نظرات همتون ممنونم . یه سری دختر ها تو نظراتشون گفتن عیب از ما پسراست نه از اونا خوب اشکالی نداره این حرفها رو میزاریم به حساب اینکه کونشون سوخته.

The Best My Post In WebLog

 

دخترا اصلا بینی هاشون رو عمل نمی کنن .

 

هیچ وقت موهاشون رو رنگ نمی کنن مادر زاد مش شده .

 

هیچ وقت به هم دیگه چپ  چپ نگاه نمی کنن و به هم حسودی نمی کنن .

 

تمام طلا جواهراشون اصل اصله .

 

هرگزقبل از ازدواج ابروهاشون رو بر نمی دارن عمرا بردارن کی  گفته

 

بر میدارن نه بابا بر نمی دارن که مرتبش می کنن .

 

بی اجازه مامان و بابا هیچ وقت بیرون نمی رن .

 

به بهانه کتابخونه با دوستشون که با یه پسر بیرون نمیرن بیرون باورکنین .

 

انقدر خواستگار دارن که نمیدونن به کدوم جواب بدن !!!

 

همیشه سر به زیرن اصلا به غریبه ها نگاه نمی کنن ( کاش فقط نگاه بود)

 

بعد ازازدواج تازه میفهمن حروم شدن تفلیها خونه باباشون همه چیزداشتن .

 

چشماشون رواصلا لنز نمی ذارن رنگش مادر زادی سبزوآبیه وخاکستری

 

بنفش زرد و قرمز و ..........

 

تا حالا تو زندگیشون با هیچ پسری حرف نزدن !!! ( این دیگه ته دروغه )

------------------------------------------------------------

مرگ بر دختر اشتباست

 

چون لایق مرگ هم نیست

 

 

ولی من عاشق مرگم چون مرگ رو متولد شدن می دونم .

و ارزش مرگ را بیشتر از آن می دانم که برای دختر آرزو کنم .

پس منتظر می مانیم تا ریشه کن شدنشان را یک به یک ببینیم .

پس در انتظار آن روز آهسته قدم بر می داریم تا جهانی بدون دختر را

تجربه کنیم و می کنیم ...

آرزوی مرگ هم برایت زیاد است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واژه مرگ واژه جالبی نیست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

راستگو ترین موجودات روی زمین

آنتی دختر صحبت می کنه:




31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : نازنین
زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست. ((دوریس ری))

هر زنی از سر هر مردی زیاد است. ((ژان پل سارتر))

مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. ((جان رابرت فاولز))

خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است'اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند. ((فرا فاوست))


21 فروردين 1392برچسب:, :: 12:0 ::  نويسنده : نازنین

ماجراي ازدواج پسر رهبر با دختر دكتر حدادعادل

آقاي دكتر حداد عادل تعريف مي‌كردند: سال 77، خانمي به منزل ما زنگ زده بود و گفته بود كه: مي‌خواهيم براي خواستگاري خدمت برسيم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبيرستان است و مي‌خواهد ادامه تحصيل دهد. ايشان دوباره پرسيده بودند كه اگر امكان دارد ما بياييم دختر خانم را ببينم تا بعد. اما خانم ما قبول نكرده بودند.

بعد خانم ما از ايشان پرسيده بودند كه اصلاً شما خودتان را معرفي كنيد. و ايشان هم گفته بودند: من خانم مقام معظم رهبري هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام عليك كرده بود و گفته بود: «ما تا حالا به همه پاسخ رد داده‌ايم. اما شما صبر كنيد با آقاي دكتر صحبت كنم. بعد شما را خبر مي‌كنم». آن زمان خانم من مدير دبيرستان هدايت بود.

بعد از صحبت با من قرار بر اين شد كه آنها بيايند و دخترمان را در مدرسه ببينند كه هم دخترمان متوجه نشود و هم اينكه اگر آنها نپسنديدند، لطمه‌اي به دختر ما نخورد. طبق هماهنگي قبلي، خانم آقا، آمدند و در دفتر مدرسه او را ديدند و رفتند. چند روز گذشت و من براي كاري خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند: «خانم استخاره كرده‌اند، جوابش خوب نبوده است».

يكسال از اين قضيه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند كه ما مي‌خواهيم براي خواستگاري بياييم. خانم بنده پرسيده بودند كه چطور شده تصميمتان عوض شده؟ آقا گفته بودند: «خانم ما به استخاره خيلي اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نيامده بود، منصرف شدند.» و خانم آقا هم گفته بودند: «چون دخترتان، دختر محجبه، فرهيخته و خوبي است، دوباره استخاره كردم كه خوب آمد و اگر اجازه بدهيد، بياييم.»

آن زمان دخترمان ديپلم گرفته بود و كنكور هم شركت كرده بود. پس از مقدمات كار، يك روز پسر آقا و مادرش با يك قواره پارچه به عنوان هديه براي عروس آمدند و صحبت كرديم و پس از رفتن آقا مجتبي، نظر دخترم را پرسيدم: ايشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتيم. آقا فرمودند: «آقاي دكتر! داريم خويش و قوم مي‌شويم» گفتم: چطور؟ گفتند: «خانواده آمدند و پسنديدند و در گفتگو هم به نتيجه كامل رسيده‌اند، نظر شما چيست؟» گفتم: «آقا اختيار ما دست شماست».

آقا فرمودند: «نه! شما، دكتر و استاد دانشگاهيد و خانمتان هم همينطور. وضع زندگي شما مناسب است؛ اما زندگي من اينطور نيست. اگر بخواهم تمام زندگيم را باز كنم، غير از كتابهايم يك وانت‌بار مي‌شود. اينجا هم دو اتاق اندرون و يك اتاق بيروني است كه آقايان و مسؤولين در آنجا با من ديدار مي‌كنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه‌اي اجاره كرده‌ايم كه يك طبقه مصطفي و يك طبقه هم مجتبي زندگي مي‌كند. شما با دخترت صحبت كن كه خيال نكند حالا كه عروس رهبر مي‌شود، چيزهايي در ذهنش باشد. ما اينطور زندگي مي‌كنيم.

اما شما زندگي نسبتاً خوبي داريد. حالا اگر ايشان بخواهد وارد اين زندگي شود، كمي مشكل است. مجتبي معمم هم نيست. مي‌خواهد قم برود و درس بخواند و روحاني شود. همه اينها را به او بگو، بداند.»

من هم به دخترم گفتم و ايشان هم قبول كرد. آقا در زمان قبل از رئيس جمهوريشان، در جنوب تهران خانه‌اي داشتند كه آن را اجاره داده‌اند و خرج زندگي‌شان را از آن درمي‌آوردند (ايشان حقوق رهبري نمي‌گيرند و از وجوهات هم استفاده نمي‌كنند)

هنگام صحبت در مورد مراسم عقد و مهريه و... آقا فرمودند: «در مورد مهريه، اختيار با دختر شماست. ولي من كه براي مردم خطبه عقد مي‌خوانم، سنت من اين بوده كه بيشتر از 14 سكه، عقد نخوانم و تا حالا هم نخوانده‌ام، اگر بخواهيد مي‌توانيد بيشتر از 14 سكه مهريه معين كنيد، ولي شخص ديگري خطبه عقد را بخواند . از نظر من اشكالي ندارد. چون تا حالا بيش از 14 سكه براي مردم عقد نخوانده‌ام، براي عروسم هم نمي‌خوانم.» من گفتم: «آقا! اين طور كه نمي‌شود. من با مادرش صحبت مي‌كنم. فكر نمي‌كنم مخالفتي داشته باشد.» در مورد مراسم عقد هم گفتند: «مي‌توانيد در تالار بگيريد ولي من نمي‌توانم شركت كنم.» گفتم: «آقا هر طور شما صلاح مي‌دانيد.»

فرمودند: «مي‌خواهيد اين دو تا اتاق اندروني و يك اتاق بيروني را با هم حساب كنيد. هر چند نفر جا مي‌شوند، نصف مي‌كنيم؛ نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما را دعوت مي‌كنيم.» ما حساب كرديم و ديديم بيشتر از 150ـ200 نفر جا نمي‌شوند. ما حتي اقوام درجه اولمان را هم نمي‌توانستيم دعوت كنيم، اما قبول كرديم.

آقا! غير از فاميل، آقاي خاتمي، آقاي هاشمي و آقاي ناطق و رؤساي سه قوه و دكتر حبيبي را دعوت فرمودند. يك نوع غذا هم درست كرديم. قبل از اينها صحبت خريد بازار شد. پسر اقا گفت: «من نه انگشتر مي‌خواهم و نه ساعت و نه چيز ديگري» آقا گفتند: خوب نيست.من هم گفتم: «حداقل يك حلقه بگيرند» اما آقا فرمودند: «من يك انگشتر عقيق دارم كه يكي براي من هديه آورده، اگر دخترتان قبول مي‌كند. من آن را به ايشان هديه مي‌دهم و ايشان هم به عنوان حلقه، به مجتبي هديه دهد.» قبول كرديم و انگشتر را گرفتيم و بعد به آقا مجتبي داديم كمي بزرگ بود. به يك انگشتر سازي برديم تا كوچكش كند و خرجش 600 تومان شد. خلاصه خرج حلقه داماد 600 تومان شد.

به آقا گفتيم در همه اين مسايل احتياط كرديم، ديگر لباس عروس را به دست ما بسپاريد و آقا هم فرمودند: آنرا طبق متعارف حساب كنيد. در همان ايام، ما خودمان براي پسرمان عروسي مي‌گرفتيم. و يك لباس عروس براي عروسمان سفارش داده بوديم بدوزند.

خلاصه قبل از اينكه عروسمان استفاده كند، همان شب دخترمان استفاده كرد. بعد اقا گفتند: «من يك فرش ماشيني مي‌دهم، شما هم يك فرش بدهيد.» و به اين ترتيب مراسم برگزار شد براي عروسي هم دو پيكان از اقوام ما و دو پيكان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت 1 طول كشيد.

خانواده آقا آمده بودند كه عروس را ببرند. البته آقا ظاهراً كاري داشتند. نيامده بودند. اما وقتي عروس را به خانه آورديم ديديم اقا هنوز بيدار نشسته‌اند و منتظراند كه عروس را بياورند. فرمودند؟ «من اخلاقاً وظيفه خودم مي‌دانم براي اولين بار كه عروسمان قدم به خانه ما مي‌گذارد، من هم بدرقه‌اش كنم و به اصطلاع خوش آمد بگويم.»

ما خيلي تعجب كرده بوديم و فكر نمي‌كرديم آقا تا آن ساعت شب بيدار باشند. حتي آقا آن شب هم غذا نخورده بود. چون خانواده آقا سرشان شلوغ بود. به آقا غذا نداده بودند. آقا گفتند: «دكتر! امشب شام هم نداشتيم من به يكي از پاسدارها گفتم شما چيزي خوردني نداريد؟ آنها گفتندكه غير از كمي نان چيز ديگري نداريم. گفتم: همان را بياوريد. مي‌خوريم.»

بعد هم كه عروس وارد شد، آقا چند دقيقه‌اي برايشان در مورد تفاهم در زندگي و شرايط و اهميت زندگي زناشويي صحبت كردند و تا پاي در خانه، عروس را بدرقه كردند و خوش آمد گفتند. رعايت آداب حتي تا چنين جايگاهي چقدر ارزش دارد. اينها از بركت انقلاب اسلامي و خون شهداست.

ايشان دستور دادند حتي از ريزترين وسايل دفتر استفاده نشود؛ چون مال بيت‌المال است. حتي اگر مشكل وسيله نقليه هم پيش آمد، اجازه ندارند از وسايل دفتر استفاده كند.

 

نقل از حجت‌الاسلام پاينده

از اعضاي دفتر رهبر معظم انقلاب

منبع:
ANDISHE INTERANET NETWORK 

پسر‌ جنوبی <t;  بای !



19 فروردين 1392برچسب:, :: 9:59 ::  نويسنده : نازنین

دنیای پیرامون ما پر از نشانه هایی است که میتونه در زندگی روزمره ما نقش کاملا پر رنگی داشته باشه!! هر اتفاقی که اطراف ما میفته اتفاقی نیست و ما میتونیم با دقت به اونا از آینده و حال با خبر بشیم .رنگهایی که به طور اتفاقی در مقابل ما قرار میگیرند میتونن به ما اطلاعات بدن و حتی اعداد .اعدادی که هر کدام معنایی دارن .فرض کنید در خیابان هستید و با خودرو خود قصد رفتن به جایی را دارید. کیلومتر ماشین شما_ساعت_ اعدادی که روی تابلوها و پلاک ماشین هایی که به طور اتفاقی جلوی چشم شما میان میخوان به شما اطلاعاتیو بدن که ممکنه با توجه به اونا مسیر حرکتتونو تغییر بدید و شاید از یک اتفاق بد نجات پیدا کنید. نمونه:(پلاک ماشینی که جلوی شما در حال حرکته 556س55 هست_خوب من جای شما باشم جفت پا میرم رو ترمز) با کنار هم قرار دادن اعداد و رنگها اولین جمله ای که به ذهن شما اومد پیام هستی به شماست....

اینها موارد فوق حرفه ای هستن که افرادی که همیشه یک سرو گردن از بقیه جلوتر هستن از اونا دقیقا اطلاع دارند .....

معنی اعداد.....

1=خدا

2=تفکر

3=سیایت

4=بنده خدا       

5=صبر(بپا)

6=شیطان

7=عرفان

8=پاداش

9=نیروی کمکی

0=مجهول

                                    ناشر : نازنین



16 فروردين 1392برچسب:, :: 12:58 ::  نويسنده : نازنین

باز هم عرض سلام دارم به همه شما دوستان عزيز خودم !

اين هفته هم به خدمت شما اومدم تا يه مطلب جديد بنويسم ! 

در جريان بعضی از دوستی های بين دختران  و پسران مسائلی عجيب پيش میاد که

ميخوام در مورد اونا واستون بنويسم  ! شايد واستون جالب باشه !

کلاس گذاشتن دختر ها و پسرها !

حتماٌ خيلی واستون اتفاف افتاده که روزهای اولی که تازه با طرفتون دوست شده ايد متوجه ميشيد که پسره حالا يا دختره خيلی داره کلاس ميذاره و حرف از مايه داری و اينکه آخره کلاسه ميزنه ! اما دست آخر ميفهمی که بابا هيچ خری نبوده و همش چرت گفته بوده ! البته همه رو نميگم ها بعضی ها رو ميگم که اينطوری هستن !
ولي خب ميدونين چيه بعضياشون ديگه خيلي تابلو کلاس ميزارن و يه چيزايي ميگن که از 100 کيلومتري هم معلوم ميشه دارن خالي ميبندن و همش کلاس الکيه.اين جور مواقع بايد اساسي حال طرفتون رو بگيرين يعنی ۳ سوته همه آمارشو بگيري ببيني راست ميگه يا دروغ....
حالا اگه حالشو هم نداري بري دنبال آمارگيريو اينجورحرفا ميتوني يه کار ديگه هم بکني و به قول معروف شنيدين ميگن آدم دروغگو کم حافظس شما ازش درباره اون چيزايي که گفته سوال کنيد يوهو ميبينين که يه جا بلاخره سوتي رو ميده آگه خالي بسته باشه دسش رو ميشه.
آخه که چي انقدر کلاس ميزاري ميخواي چيو ثابت کني خوبه بعد ضايع ميشيو ملت بهت ميخندن خوشت مياد تابلو شي.

کلاس گذاشتن پسرها :

آره رويا جون من ماشين سمند و يه پژو ۲۰۶ شونزده سوپاپ دارم ٬ کارخونه بافندگي دارم يه پام اينجاست يه پام دبی٬ يه ويلا تو شمال در بست در اختيار خودمه و يه خونه 500 متري تو جردن دارم٬ اهوازم که کيانپارس ۲ تا ۱۰۰۰ متری تو ميهن خريدم تک و تنها هستم و ...
بله اينارو براتون ميگه و شما هم که رفتين تو عالم هپروت و دارين عشق ميکنين واسه خودتون ميگين به به عجب پسري به تور زدم برم فردا براي فريما و مريم و شيوا و ... ديگه تعريف کنم حالشون گرفته بشه و حسرت بخورن و دلشون بسوزه آخه حيف که تو چه باغايي هستي خدا شفات بده.


اما حالا بشنوين کلاس دخترارو :

من خودم يه ماشين زيره پام هست اما زياد باهاش بيرون نميام چون حال رانندگي ندارم.کلاس پيانو ميرم.
بابام تو بازاره آخره مايه داره. رئيس کل شرکت نفت هم هست ! تو کل فاميل و دوستام من و خواهرم بهترينيم از همه نظر کل پسراي فاميل آرزوشون با ما دوست بشن اما من محل سگشونم نميزارم. هفته اي 50000 تومان پول تو جيبيمونه . مامانم پرايد داره بابام زانتيا . هفته اي سه روز کارگر خونمونه. بهترين رستورانهاي تهران و اهواز و کيش رو مثل کفه دستم بلدم آخه هفته اي 4-5 دفعه ناهارو شام ميريم بيرون حالا تو عمرش نميدونه اصلا پيتزا چي هست ! ! !
ولي اين جور دخترا يه چيزه جالبي که دارن اينه که اصلا از تيپ و قيافشون نميشه فهميد که دارن الکي ميگن و کلاس ميزارن اونم چه کلاسي... و در کل به تريپشون نميخوره که خالي ببندن.
همه يه  همچين دخترهايی رو ديديد که اينجوري باشه خونشون پايين شهر بود يا يه جای بی کلاس اما نگاش ميکردين عمرا ميفهميدين چون هم خوشگل بود هم خوشتيپ بود هم سرو زبون دار اما باباش يه کارمند بود با ماهي ۱۰۰۰۰۰تومان حقوق رو حالا کاري ندارم ميخوام بگم از اين جور آدما زيادن.و بپائين که گيره همچين دختري نيفتين که اعصاب آدم داغون ميشه با اين جور آدما. دم و ديقه فقط ميخوان از خودشون و فکو فاميلاشون بگن.

امتحان کردن پسرها !

خيلی وقتا شده که موبايلتون يا تلفنتون زنگ ميخوره ميبينيد که يه خانوم خوش صدا پشت خطه و ميخواد که باهاتون حرف بزنه و يا احتمالاٌ دوست شه ! شما هم حالا يا حرف ميزنيد يا به احتمال خيلی کم ردش ميکنيد من که فکر کنم کاره اول رو انجام ميديد ! آخر سر هم ميفهميد که مثلاٌ نگار خانوم دوست دخترتون ميخواسته امتحانتون کنه و گوشی رو داده بوده به دوستش ! بعدش هم يه دعوا و قهر و ...

من اول ميخوام به دخترها بگم آخه اينم شد امتحان کردن ؟ اگه بهش اعتماد نداری خيلی راههای بهتری هست ! آخه خودت ميدونی پسرا به صدای دخترها حساس شدن ! اينجوری بدتر فکرشو به طرف اين ميبری که : آيا با يکی ديگه دوست شم ؟ شايد اين از نگار بهتر باشه !!! ... تو فکر اين چيزا  ميفته ! بعد که می فهمه تويی هم خودت ضد حال خوردی هم دوست پسرت و يه کينه ای ميشه تو دل هر دوتاتون ... ! البته اين نظر منه ! از اين کارها نکنيد !

غيرت پسرها و حسادت دخترها !

احتمالاٌ واسه دخترها اتفاق افتاده که دوست پسر به اصطلاح خيلی غيرتی دارن که مثلاٌ ميگه :  چرا شلوار برمودا پوشيدی ؟ چرا مانتوت تنگه ؟ چرا موهات بيرونه ؟ چرا ابروهاتو برداشتی ؟ چرا آرايش کردی ؟ تا حالا کجا بودی ؟ با کی حرف ميزدی ؟ بيرون نرو ٬با فاميلاتون بگو بخند راه ننداز٬ تو شهرک پياده راه نرو ٬تنها خريد نرو و ...

به نظر شما اين با غيرت بود نه؟! ... به نظر من به اين ميگن ظلم ! (من از اين ظلم ها زياد کردم) به اين ميگن احساس مالکيت داشتن ! (منم اين احساس رو داشتم ) بابا مگه زنته که اينقدر گير ميدی ! ولش کن دختره مردم گناه داره بذار يکمی راحت باشه ! اما حالا بعضی دختر ها ممکنه اولش خوششون بياد از اين کارا ! اما مطمئن باشيد که بعداٌ خسته ميشن !. نکنيد از اين کارا ! (بابا غیـــــــــــرت !)

يا اينکه واسه پسزه اتفاق افتاده که دوست دخترش ميگه ! کجا بوذه ؟ نکنه با دخترها بودی ؟‌ با يه دختره ديگه که حرف نميزدی ؟ چرا ريشاتو زدی ؟ نکنه خبريه ؟ ديروز چرا موبايلت خاموش بود ؟ شنيدم با لاله دوست شدی ؟ شنيدم با ماشين با هم بودين ؟ و از اين حرفها که واقعاٌ بدم مياد ! بابا خانوم بيخيال چرا اينقدر الکی گير ميدی ؟اينقدر حسود نباش ! اگه شک داری بهش و يا ميدونی با دخترا قرار ميزاره رک بهش بگو ! ببين چی ميگه ؟ اگه مطمئنی و خودت ديديش که ديگه حرفی نيست باهاش تموم کن ! اما اگه ميخوای بشينی و به حرف اينو اون گوش بدی همون بلايی سرت مياد که سر من و امثال من اومده ! يعنی بهترين دوستی ها با حرفهای حسودان بهم ميخوره ! واسه خودتون ميگم ! از ما که گذشت ! قدر دوستيتون رو بدونيد غيرت بازی و حسود بازی رو بذاريد کنار !

اينم مسائلی بود که يادم بود و واسه خودم هم کم و بيش اتفاق افتاده بوده ! اميدوارم که لذت و استفاده کافی برده باشيد.

فعلاٌ تا مطلب بعدی ...

بای نازنین



14 فروردين 1392برچسب:, :: 18:40 ::  نويسنده : نازنین

هر رنگ یک معنی دارد

آشنایی با تأثیر رنگ ها(2)

قسمت اول (رنگ به رنگ تا آرامش)

 

سبز فیروزه ای بیانگر شفافیت فکر و اندیشه است . آبی، چهره ای از واقعیت و پایداری و طبیعت ابدی را به نمایش می گذارد. هم چنین اندیشه ی بلند را القا می کند و فضا را آرام نگه می دارد. به طور کلی، دو رنگ آبی و فیروزه ای رنگ هایی معنوی هستند؛ اما قرمز متوسط در زمینه ی نارنجی، بیانگر محیطی است که دارای قدرت درونی است و زیر بنای دنیای مادی قرار می گیرد.

 

در اتاق نشیمن، طیفی از رنگ های خاکستری تیره، سیاه و سفید، در کنار هم فضایی مناسب برای تفکر و سکوت به وجود آورده اند. گل های قرمز در کانون توجه قرار رفته، نگاه را به سوی خود جلب می کنند.

دکوراسیون

انواع سایه روشن خاکستری، از تیره گرفته تا متوسط، رنگ هایی طبیعی اند و همانند سنگ، استقامت و استواری را بیان می کنند. به همین دلیل رنگ خاکستری تداعی کننده ی آرامش و اطمینان است. برای تأکید بر این حس می توان رنگ دومی را نیز در فضای یک اتاق وارد کرد. رنگ قرمز، معنای حرکت و قلب و زندگی را در خود نهفته دارد، یا صورتی متوسط که تداعی گر احساس پاکی و بی گناهی است. رنگ بنفش بیانگر دوستی و عشق است و طلایی علامت پایداری.

 

 

رنگ بنفش یاسی الهام بخش و باطنی است. ترکیب این رنگ با آبی و اندکی فیروزه ای در پوشش پارچه ای تخت خواب، منظره ای معنوی و ملیح به وجود آورده است.

دکوراسیون

 

رنگ هایی که پایه ی طبیعی دارند، در کنار هم منظره ای بسیار خوب و دلنشین ایجاد می کنند؛ مانند بژ و قهوه ای. این رنگ ها در واقع برگرفته از طبیعت پیرامون اند. رنگ قهوه ای احساس راحتی را منتقل می کند، به خصوص وقتی در کنار رنگ کرم  سایه روشن های آن قرار گیرد، آرامش بخشی آن بیش تر می شود. چنانچه به این ترکیب، رنگ سفید هم اضافه کنیم، خیلی جالب خواهد بود. سفید، ملکوت و عرش را تداعی می کند و استفاده از مشکی بیانگر سکوت است. اتاقی را تصور کنید که با دو رنگ سفید و مشکی تزیین شده باشد؛ در این صورت، افزودن قدری قرمز، مثلاً چند شاخه گل رز قرمز رنگ، لحظه هایی از تفکر و آرامش را به ارمغان می آورد. ضمن این که ترکیب دو رنگ مشکی و سفید در کنار هم، یک نیروی قوی معنوی را تداعی می کند.

 

چنانچه بخواهید در فضایی آرامش ایجاد کنید و در ضمن از رنگمایه ای متفاوت استفاده کنید، می توانید ارغوانی تیره یا روشن را همراه با طلایی به کار برید، تا حالت ابدیت و پایداری معنوی را بیش تر متجلی کنید. در این میان رنگ سومی را نیز می توانید به کار گیرید، مانند سبز که فضا را غنی تر می نماید. رنگ سبز با زمینه ی تیره همیشه آرامش بخش است. بنابراین افزودن چند گیاه سبزبرگ به چنین رنگ بندی ای، زیبایی محیط زندگی شما را به خوبی تکمیل می کند.

 

ادامه دارد...

 

منبع : ایران آذین - با تلخیص



11 فروردين 1392برچسب:, :: 13:56 ::  نويسنده : نازنین
سلام خانمی که نظر خصوصی دادی گفتی دوست زهره ای . من نه شما رو میشناسم نه زهره ای که میگی.اگه بازم اومدی بگو منظورت از زهره کیه .من ایمیل به هر کسی نمیدم

9 فروردين 1392برچسب:, :: 23:51 ::  نويسنده : نازنین

قرائتی: آرايش دختران در دانشگاه، ظلم است/ هر كشوری دانشگاه بيشتری دارد آمار جنايت هم بالاتر است / حجاب در خيابان آزاد اما در دانشگاه لازم است

 

اين مفسر قرآن كشورمان آرايش كردن دختران در دانشگاه را از نظر حقوقی ظلم تعبير كرد و گفت: اگر زمانی من توان اين كار را داشته باشم می‌گويم حجاب در خيابان آزاد اما در دانشگاه لازم است. چرا كه آرايش دختران موجب سلب تمركز علمی ساير دانشجويان می‌شود.
محسن قرائتی در مراسم اختتاميه ششمين جشنواره بهار با تأكيد بر اينكه سرمايه ملی در درجه اول خودمان هستيم و بايد هويت خودمان را كشف كنيم، گفت: تشبه به كفار حرام است چون به معنی خودباختگی است ولی ما حق اين مطلب را نفهميده‌ايم.

 به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجت‌الاسلام والمسلمين محسن قرائتی، رئيس ستاد اقامه نماز كشور و مفسر قرآن عصر امروز در آئين اختتاميه ششمين جشنواره بهار در جمع برگزيدگان و مسئولان جهاد دانشگاهی به آيه 29 سوره فتح كه می‌فرمايد:«اسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ؛ و بر ساقه‏هاى خود بايستد» اشاره و اين آيه را آيه‌ای در خصوص خود كفايی تفسير كرد.

وی در ادامه با اشاره به تغيير قبله مسلمانان گفت: به سوی قبله نمار خواندن ما به اين معنی نيست كه خدا در آن سو است، بلكه ابتدا پيامبر برای اينكه به سوی بت‌ها نماز نخواند و بت‌پرستان مدعی احترام پيامبر(ص) به بت‌هايشان نشوند، به سوی بيت‌المقدس نماز می‌خواندند، اما پس از هجرت به مدينه چون در مدينه يهوديان حضور داشتند و به پيامبر (ص) می‌گفتند كه به سوی قبله ما نماز می‌خوانی و معلوم است كه دنباله‌رو ما هستی، خداوند آيه نازل و قبله را تغيير داد.

حجت‌الاسلام قرائتی ادامه داد: يهوديان با مطرح كردن اين سؤال كه آيا نماز ايشان طی 15 سال گذشته رو به سوی بيت‌المقدس درست بوده يا خير تلاش كردند پيامبر (ص) را به چالش بكشند اما خداوند با نازل كردن اين آيه كه مشرق و مغرب عالم از آن خداست به آنها پاسخ داد و اجازه نداد كه يهوديان و بت‌پرستان مدعی وابستگی مسلمانان به آنها شوند.

وی دليل حرام بودن تشبّه به كفار از ديدگاه مراجع را خودباختگی معنی دادن تشبّه به كفار دانست و گفت: تشبه به كفار حرام است چون به معنی خودباختگی است و ما حق اين مطلب را نفهميده‌ايم.

حجت‌الاسلام قرائتی با انتقاد شديد از اينكه حتی برخی از خواص نيز به دليل خودباختگی در برابر علم بيگانگان جايگاه علمی قرآن را نمی‌دانند، گفت: يكی از اساتيد دانشگاه از دانشجويان خود خواسته است كه آيات قرآن را در متن پايان‌نامه و تحقيقات خود نياورند بلكه در پاورقی بياورند تا ارزش علمی كارشان كم نشود.

وی در ادامه سخنانش به مقايسه علم قرآن و علم بشری پرداخت و گفت: در علم حقوق هنوز مسئله تجاوز به آبرو مطرح نشده است در حالی كه بيشترين تجاوز در جوامع به آبروی افراد صورت می‌گيرد و هيچ كس نمی‌تواند به دليل اينكه فردی از او غيبت و آبروی او را برده شكايت كند، در حالی كه حفظ آبرو در اسلام به عنوان يك حق آمده است.

اين مفسر قرآن كشورمان آرايش كردن دختران در دانشگاه را از نظر حقوقی ظلم تعبير كرد و گفت: اگر زمانی من توان اين كار را داشته باشم می‌گويم حجاب در خيابان آزاد اما در دانشگاه لازم است. چرا كه آرايش دختران موجب سلب تمركز علمی ساير دانشجويان می‌شود.

وی با تأكيد بر اينكه بی‌هويتی ما را به بی‌ريشگی كشانده است، و داريم مليت خود را از دست می‌دهيم، از عدم توجه به علوم مطرح در مباحث دينی انتقاد كرد و گفت: هنوز در علوم تربيتی دنيا به حدی پيشرفت نكرده است كه بتواند تأثير لقمه حلال و حرام را در تربيت انسان‌ها بررسی كند و علم تربيتی دنيا در اين خصوص سكوت كرده است.

قرائتی افزود: به يك رئيس جمهور سردار سازندگی می‌گويند، اما سردار سازندگی ذوالقرنين بود كه سدی ساخت كه هيچ ميخی درون آن فرو نمی‌رفت، به يك رئيس جمهور مبدع گفت‌و‌گوی تمدن‌ها می‌گويند در حالی كه در قرآن هر چه «قالو، قل» مطرح شده به معنی گفت‌و‌گوی تمدن‌ها است و به يك دولت دولت عدالت‌محور می‌گويند در حالی كه عدالت مطرح را قرآن در حق حيوانات باركش نيز مطرح كرده است و حتی گفته است اگر ناخنتان بلند بود حق نداريد شير بدوشيد چرا كه حيوان را اذيت می‌كند.

وی ضمن بيان اينكه اول بايد انسان‌ها را ملی كنيم حمايت از سرمايه ملی پيشكش، در تشريح مطلب خود، گفت: اكنون در جامعه ما علامت روشنفكری كاشتن چمن به جای سبزی است و برخی دانشجويان ما به حدی بی‌فكر شده‌اند كه وقتی مطرح می‌شود تقليد، ادعا می‌كنند به دليل روشنفكری حاضر به تقليد نيستند در حالی كه تمام مراجع تقليد ما از اساتيد كت‌وشلواری تقليد می‌كنند و هيچ مرجع تقليدی به بهانه اينكه دليل تجويز يك دارو را نمی‌داند از دستور پزشك تخطی نمی‌كند.

حجت‌الاسلام قرائتی اعلام كرد: اگر می‌توانيد يك حرف تازه بياوريد كه در قرآن مطرح نشده باشد. قرآن مطرح كرده است كه بهترين غذا شير مادر است و اكنون بعد از مدت‌ها استفاده از شير خشك، همايش‌های بين‌المللی شير مادر برگزار می‌كنند.

وی ادامه داد: اسلام می‌گويد آب انار نخوريد بلكه انار را با هسته آن بخوريد، چرا كه برای معده خوب است، در حالی كه اكنون آب انار می‌خورند يقيناً چندين سال بعد نيز همايش‌هايی با محوريت فوايد هسته انار برگزار می‌شود.

قرائتی به تشريح نقص‌های علوم جديد ادامه داد و گفت: هنوز هيچ كس نتوانسته است به اين سؤال من پاسخ دهد كه چرا در هر كشوری دانشگاه بيشتر است، آمار جنايت نيز در آن كشور بالاتر است. روانشناسان ما به پسرهای افسرده به عنوان درمان می‌گويند كه با يك دختر دوست شويد و به دخترهای تجويزهای بدتری ارائه می‌كنند؛ ما چون از اسلام دور شده‌ايم سيلی می‌خوريم و نمی‌دانيم از كجا سيلی خورده‌ايم.

وی تصريح كرد: مهم‌ترين سرمايه ملی خودتان هستيد، خودتان را باور كنيد. اكنون سرطان اخلاقی در دانشگاه‌های ما رواج پيدا كرده است و از نظر اخلاقی در حال سقوط هستيم. پوك شده‌ايم و پوكمان كرده‌اند و حاضر نيستيم مستقل باشيم به نحوی كه فكر می‌كنيم چون چند كتاب خوانده‌ايم بايد كفش، لباس، رفتار، گفتار و ... متفاوت از سايرين باشد.

حجت‌الاسلام قرائتی در پايان خطاب به دانشجويان حاضر در جلسه گفت: هويت خودتان را كشف كنيد، شما خليفه خدا در زمين هستيد، قيمت شما بهشت است و به كمتر از آن راضی نشويد. استعداد ايرانی بالاتر از متوسط جهانی است و ما كشور خوبی داريم.


سه شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : نازنین

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد